خوردن گه، در تداول، مجازاً، سخنان بی ربط گفتن. سخن یا عبارتی خارج از اندازۀ خویش گفتن، فضولی. فضولی کردن. - گه جن خورده، در مقام تحقیر به کسی میگویند که پیش گویی بیجا میکند. (فرهنگ نظام)
خوردن گه، در تداول، مجازاً، سخنان بی ربط گفتن. سخن یا عبارتی خارج از اندازۀ خویش گفتن، فضولی. فضولی کردن. - گه جن خورده، در مقام تحقیر به کسی میگویند که پیش گویی بیجا میکند. (فرهنگ نظام)
پیه گرفتن. پیه رستن بر. درآمدن پیه گرد عضوی. پیه ناک شدن عضو حیوان یا آدمی، نابینا شدن: بعد عمری کامشب آن مه محفل آرای من است پیه اگر چشم رقیب آرد چراغم روشن است. تأثیر (از آنندراج). و نیز رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 354 شود
پیه گرفتن. پیه رستن بر. درآمدن پیه گرد عضوی. پیه ناک شدن عضو حیوان یا آدمی، نابینا شدن: بعد عمری کامشب آن مه محفل آرای من است پیه اگر چشم رقیب آرد چراغم روشن است. تأثیر (از آنندراج). و نیز رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 354 شود